خاطرات سورنای نازم

دو ماه و سه هفته

1396/4/7 17:31
نویسنده : مامان
16 بازدید
اشتراک گذاری

ببخشید پسرک مامان که انقدر دیر میام سراغ وبلاگت

پسرم دیگه داری ۳ماهه میشی

هزار ماشالله

خدا رو شکر

دیگه حسابی آقا شدی عزیزم

با مامان و بقیه حرف میزنی. عاشق اینی که باهات حرف بزنن و تو هم به زبون خودت جواب بدی

کلماتی که در حال حاضر میگی که در واقع کلمه نیستن فقط یه سری صدا هستن اینا هستن: 

آگو. گوا. اَوو

قربونت بشم مامان عاشق حرف زدنته

خندیدنت هم اگاهانه شده. وقتی قربون صدقت میرم برام میخندی. گاهی هم خنده صدادار😍 تو خواب هم میخندی مامان

بمیرم الهی از یه ماهگیت تولدت کولیک گرفتی و تا نزدیک دوماهگی شبا گریه ها و جیغای شدیدی داشتی که دلمون رو هلاک میکرد

بردمت دکتر و الان شکر خدا بهتری☺

دوماهگیت واکسن زدی که خیلی جیغ زدی و من چقدر غصه خوردم برات😢

کاش میشد من به جات واکسن میزدم پسر قشنگم

پاهاتو اروم میبستم که کمتر تکونشون بدی و دردت کمتر شه. و شکر خدا جواب میداد و ارومتر میشدی.

فعلا فکر میکنم حدود ۶کیلو شدی

البته وزن گیری نکردم ولی با روشی که دوستم بهم یاد داد وزنتو چک کردم

به این صورت که اول خودم رفتم رو ترازو

بعد با تو رفتم و اختلاف وزن این دو سری شد وزن پسرکم😍

هزار ماشالله بهت پسر نازم

مامانی متاسفانه تو شیر منو نمیخوری و این یه حسرت ابدیه تو دل من.

تقصیر من نبود من همه کاری کردم. ولی تو از چند روز بعد تولدت بخاطر ابنکه سینه من زخم شد و خون اومد دیگه سینمو نگرفتی

هر راهی بود امتحان کردم ولی نشد که نشد تا اخر شیرم خشک شد

بمیرم الهی😭 امیدوارم مادرتو ببخشی بابت این موضوع😢

اول شیر خشک اپتامیل میخوردی که وقتی بخاطر کولیک دکتر بردمت شیر خشک ببلاک کامفورت رو تجویز کرد بخاطر خاصیت درمانیش و ظاهرا نتیجه بخش بوده شکر خدا

پسرم تو تمام زندگی منی و من عاشقتم

تنها انتظارم ازت اینه که همیشه دوستم داشته باشی. همین...

عاشقتم سورنای نازم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)